شاید تا به حال برای شما هم پیش آمده باشد که در صورت برخورداری از دعوتنامه مهمانسرای حرم مطهر امام رضا(ع) و بهرهمندی از غذای متبرک حضرتی، یک باره به یاد فرد عزیزی از خانواده، دوستان، اقوام، همسایهها و... بیفتید و بخواهید مقداری از این غذای متبرک را برای او ببرید تا او هم از تبرک غذای حضرتی حتی به اندازه لقمهای بهرهمند شود. اما شنیدن ماجرای انتقال این غذای متبرک حضرتی از داخل مهمانسرای حرم مطهر امام رضا(ع) تا ایالتی در کشور آمریکا شاید برایتان جالب و قابل توجه باشد. این دقیقاً همان خاطرهای است که در ذهن و فکر «مریم حبیبی قاینی بایگی» مسئول فعلی امور موزه قرآن و نفایس سازمان کتابخانهها، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی و پس از حدود ۲۰ سال همچنان به یادگار باقی مانده است. وی کارشناس ارشد ایرانشناسی با گرایش نسخ خطی بوده و هم اکنون ۲۴ سال سابقه کار در این سازمان دارد. او خاطره خود را این گونه برای خبرنگار روزنامه قدس بیان میکند.
چگونه غذای حضرتی از حرم مطهر رضوی به آمریکا منتقل شد؟
در سالهای ۸۳ یا ۸۴ من به عنوان راهنمای موزه در قسمت موزه نجوم و ساعت حرم مطهر امام رضا(ع) واقع در ساختمان موزه مرکزی آستان قدس رضوی واقع در صحن کوثر حرم مطهر امام هشتم(ع) فعالیت میکردم. ساعات کاری اداری موزههای حرم مطهر برای بازدیدکنندگان تا حدود ساعت ۶:۳۰ یا ۷ بعدازظهر بود. یکی از روزهای تابستان آن سالها و حدود ساعت ۲:۳۰ بعدازظهر من در محل راهنمای موزه نجوم و ساعت نشسته بودم که یک بانوی زائر حدود شصت ساله وارد موزه شد و پس از لحظاتی به من مراجعه کرد. او پس از سلام و احوالپرسی درباره یکی از آثار و اشیای علمی این موزه از من پرسشهایی کرد. پس از اینکه با او گفتوگو کردم متوجه شدم یکی از هموطنان ایرانی است که از حدود ۳۵ تا ۴۰ سال پیش در ایالات متحده آمریکا ساکن است.
هنوز به خاطر دارم در آن سن و سال به درستی نمیتوانست روسری را به رسم ما ایرانیها روی سرش درست ببندد و من هم کمکش کردم و روسریاش را به نحوی صحیح برایش گره زدم تا به اصطلاح از روی سرش سُر نخورد. یک چادر رنگی ساده نیز سرش کرده بود. در جریان همین خوش و بش کردنها چشمم به یک ظرف غذای یک بار مصرف افتاد که در دستش بود و او برایم این گونه تعریف کرد.
فقط یک روز میهمان مشهدالرضا(ع) هستم
«.... من یک بانوی ایرانی هستم که حدود ۳۵ تا ۴۰ سال قبل پس از خروج از ایران در آمریکا ساکن شدم. حدود ۱۵ روز پیش از مسیر آمریکا تا اروپا و سپس تا ایران و با دو مسیر پرواز هواپیما به تهران آمدم و هم اکنون در منزل یکی از اقوام و خویشان قدیمی در تهران سکونت دارم و حدود ۱۵ روز دیگر و پس از تأیید شدن بلیت هواپیما از همان مسیر پروازی به آمریکا بازمیگردم. من دوست داشتم حتماً برای زیارت حرم مطهر امام رضا(ع) به مشهد سفر کنم اما در اثر تبلیغات سوئی که در میان مردم رایج بود و بعضی از افراد هم این موضوع را به من گوشزد میکردند، من دچار این برداشت شده بودم که سفر یک بانوی تنها آن هم در سن و سال من به مشهد و اقامت چند روز در این شهر اصلاً به صلاح و مصلحت من نیست و دچار یک ترس، واهمه و نگرانی عجیبی شده بودم اما نمیدانم چرا حریف قلب و دلم نشدم و پاهایم انگار از فکرم دستور نمیگرفتند بلکه گوش به فرمان قلبم بودند و یک حس درونی و قلبی به من میگفت حتماً باید به این سفر معنوی و زیارتی بروم.
با همه مخالفتهای اقوام، خویشان و... تصمیم گرفتم تک و تنها به مشهد و برای زیارت حرم مطهر امام رضا(ع) سفر کنم. برای همین دو بلیت هواپیما رفت و برگشت به مشهد و تهران در یک روز تهیه کردم و امروز صبح وارد مشهد شدم و بعدازظهر امروز هم پیش از غروب آفتاب به تهران بازمیگردم تا به عنوان یک بانوی تک و تنها مجبور به اقامت در هتلی در مشهد نباشم.
در مسیر پرواز از تهران به مشهد به این فکر میکردم در زیارت حرم مطهر امام رضا(ع) چه درددلها و صحبتهایی با امام هشتم(ع) بکنم، ضمناً به این موضوع هم فکر میکردم که پس از زیارت کجا ناهار بخورم؟ از کجا ناهار سالم و بهداشتی که قابل اطمینان باشد پیدا کنم؟ تک و تنها به کجا بروم؟ من که جایی را در مشهد بلد نیستم و کسی را نمیشناسم که بتوانم به او اعتماد کنم. هشدارهای اقوام و فامیل هم مدام در ذهنم مرور میشد و میترسیدم در شهر تردد کنم. برای همین با خودم گفتم بهتر است پس از زیارت و تا زمان برگشت از حرم مطهر به سمت فرودگاه مشهد، همچنان در حرم منور امام رضا(ع) بمانم.
حرم رستورن ندارد؟
پس از فرود هواپیما، صبح از فرودگاه مشهد و به وسیله یک تاکسی دربستی و با کیف شخصی زنانه که همراهم بود یکسره به حرم مطهر امام رضا(ع) آمدم و به زیارت امام هشتم(ع) رفتم. پس از زیارت و نماز و دعا و راز و نیاز، چشمم به گنبد مطهر امام هشتم(ع) افتاد و در دلم به امام رضا(ع) گفتم من میهمان شما هستم و انشاءالله همه چیز به خوبی در این سفر برایم مهیا میشود. حدود ساعت ۹:۳۰ یا ۱۰ صبح بود که از یکی از آقایان خدام حرم مطهر پرسیدم که اینجا (داخل حرم) رستوران و سالن غذاخوری مطمئن وجود دارد؟ او پس از صحبت با من متوجه شد من از آمریکا به مشهد سفر کردهام و به من گفت در حرم مطهر یک مهمانسرا و محل صرف غذا وجود دارد اما باید دعوتنامه داشته باشم. با خودم گفتم کار مشکل شد حالا من دعوتنامه از کجا و از چه شخصی بگیرم؟ من که داخل حرم مطهر کسی را نمیشناسم و جایی را بلد نیستم، در همین فکرها بودم که همان آقای خادم، من را راهنمایی کرد تا با پاسپورت (گذرنامه) خودم به محل دریافت دعوتنامه ویژه زائران خارجی بروم. به قسمت اداره روابط بینالملل حرم مطهر آمدم (آن موقع این اداره در صحن جمهوری اسلامی حرم مطهر واقع شده بود) و پس از ورود به این اداره و تحویل دادن گذرنامه به مسئول مربوط و پس از انجام کارهای اداری لازم و ممهور شدن گذرنامهام، یک عدد دعوتنامه مهمانسرای حرم مطهر امام رضا(ع) (مهمانسرای بست شیخ حرعاملی) نصیبم شد. من هم پس از نماز ظهر و عصر برای صرف ناهار به مهمانسرای حرم مطهر رفتم و از غذای متبرک حضرتی استفاده کردم، اما ناگهان یاد دو فرزندم در آمریکا افتادم. دختر و پسر من خیلی امام رضا(ع) را دوست دارند و فرزندانم از بدو تولد تا به حال، اصلاً به ایران، شهر مشهد و حرم مطهر امام هشتم(ع) نیامدند و حرم مطهر حضرت رضا(ع) را فقط از تلویزیون و تصاویر و شبکههای ماهوارهای و... مشاهده کردهاند. آنها همیشه از راه دور زیارتنامه امام رضا(ع) را رو به سوی ایران میخوانند و در این سفر از آمریکا به مشهد، به من خیلی التماس دعا گفتند. برای همین یک حس درونی به من گفت از غذا خوردن دست بکشم و نصف بیشتر غذایم را دست نخوره برای فرزندانم به آمریکا ببرم. ابتدا با خودم هزار جور فکر کردم. سپس از یکی از خدمه داخل مهمانسرا درخواست یک ظرف و پلاستیک کردم و نصف بیشتر غذایم را داخل آن ظرف یک بار مصرف ریختم و با خودم از مهمانسرای حرم مطهر بیرون آوردم.
سفر بین چند ایالت
البته میدانم این تازه آغاز سفر این غذای متبرک است و این لقمه راه درازی را برای رسیدن به دست عزیزانم باید طی کند. فرزندان من هر کدام در ایالتهای گوناگونی زندگی میکنند. من پس از رسیدن به آمریکا این غذای متبرک را باید به دو قسمت تقسیم و هر قسمتی را به دو ایالت گوناگون در آمریکا و محل سکونت فرزندانم با هواپیما ارسال کنم. چون من و فرزندانم در سه ایالت جداگانه و با فواصل طولانی در آمریکا زندگی میکنیم. برای من تبرک و تیمُّن این غذای بابرکت حرم مطهر مهم است، انگار من واسطه رساندن این غذای متبرک به دست فرزندانم در آمریکا هستم.
اکنون هم با این ظرف یک بار مصرف و با غذای متبرک حضرتی اینجا داخل این موزه (موزه نجوم و ساعت) آمدم و با خودم گفتم تا زمان مراجعه از حرم مطهر به فرودگاه مشهد برای بازگشت به تهران، هنوز فرصت دارم و حالا که نماز خواندم و زیارت کردم و ناهار هم خوردم بهتر است از قسمتهای این موزه حرم مطهر هم بازدید کنم.
این بانوی زائر ایرانی ساکن آمریکا پس از اینکه صحبتهایش تمام شد از من خداحافظی کرد و پس از بازدید موزه، خارج شد و رفت. برای من این خاطره از این نظر اهمیت دارد و همچنان در فکر و ذهنم پس از حدود ۲۰ سال باقی مانده است که یک بانوی شصت ساله و یک مادر ایرانی ساکن آمریکا چه اعتقاد راسخی داشت تا غذای متبرک مهمانسرای حرم مطهر حضرت رضا(ع) را با همه مشکلاتی که شاید در پیش رو داشته باشد، حتماً به دست فرزندانش در ایالات جداگانهای در کشور آمریکا برساند.
نظر شما